چتر
باز داره بارون میزنه یعنی چطوره حالت
آخ که چقدر دلم میخواد الان بیام دنبالت
من باشم و تو باشی و دیوونگی و بارون
آخ که چقدر تنگه دلم واسه هر دوتامون
باز داره بارون میزنه یعنی چطوره حالت
آخ که چقدر دلم میخواد الان بیام دنبالت
من باشم و تو باشی و دیوونگی و بارون
آخ که چقدر تنگه دلم واسه هر دوتامون
ترجیح میدم تنها باشم
نخواه شبیه باقی آدما شم
خودم خواستم آلودت شم
خودت خواستی من نباشم
گاهی مسیر جاده به بنبست میرود
گاهی تمام حادثه از دست میرود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود، مست میرود
خدا به همراهت تمام باور من
رفتی و چشمانت نیوفتاد از سرِ من
دیدارمان شد روز قیامت
جانم به لب آمد ولی جانت سلامت
من با تو ام ای رفیق! با تو
همراه تو پیش می نهم گام
در شادی تو شریک هستم
بر جام می تو می زنم جام
ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که ناامید بشی از من
این عادلانه نیست میدونم
ازم نپرس چطور میتونم
در نگاهت لیلی خود پیدا نکردم
با خجالت از چشم تو گلایه کردم
از خود چه بیخود می کند
نگاه تو هی میبرد صبر مرا...
سربازی پس از جنگ ویتنام
می خواست به خانه ی خود بازگردد
سرباز قبل از این که به خانه برسد،
از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت
با شاخه ی گل یخ
از مرز این زمستان خواهم گذشت
جایی کنار آتش گمنامی
آن وام کهنه را به تو پس می دهم
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز میگفتم
لیک با اندوه و با تردید
هرگز نگو خداحافظ!
خداحافظی با تو
سلام گفتن به در به دری هاست
و در آغوش کشیدن تمام تنهایی ها
عزیزم
قلب من رو به تو پرواز می کند
مرا ببخش !
از این جرم بزرگ که دوستی است
توی تنهایی یك دشت بزرگ
كه مثل غربت شب بی انتهاست
یه درخت تن سیاه سربلند
آخرین درخت سبز سرپاست