سال بی بهار
تنمو به جون چشمات
تو بده نشون چشمات
که با اون قشون چشمات
منو تار و مار کردی
مشاهده ادامه مطلب
تنمو به جون چشمات
تو بده نشون چشمات
که با اون قشون چشمات
منو تار و مار کردی
انگار دستام سرده سردن
انگار چشمام شب تارن
آسمون سیاه ابر پاره پاره
شرشر بارون داره می باره
سرنوشت را، باید از سر نوشت
شاید این بار کمی بهتر نوشت
عاشقی را غرق در باور نوشت
غُصهها را قصهای دیگر نوشت
ماه من غصه چرا؟!
آسمان را بنگر
که هنوز بعد صد ها شب و روز
مثل آن روز نخست