باید تموم میشد
ما اشتباه تلخ هم بودیم
از باور هم دیگه کم بودیم
تو ماجرای قتل این احساس
ما هر دو با هم متهم بودیم
مشاهده ادامه مطلب
ما اشتباه تلخ هم بودیم
از باور هم دیگه کم بودیم
تو ماجرای قتل این احساس
ما هر دو با هم متهم بودیم
مهربانم، ای خوب
یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو می اندیشد
من از عهد آدم، تو را دوست دارم
از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
همه می پرسند چیست در زمزمه ی مبهم آب؟
چیست در هم همه ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید؟
روی این آبی آرام بلند