پرنده مهاجر
این پرنده مهاجر
همیشه عاشق پرواز
حالا با بالی شکسته
میخونه چه غمگین آواز
کویر
ای چشمان مست تو مینای شراب من
یاد تو چه می کند با حال خراب من
نوا منم ترانه تویی به موج غم کرانه تویی
به عشق تو فسانه منم زخود بیگانه منم
پنهانی
می خواستم چشم های تو را ببوسم
تو نبودی، باران بود
رو به آسمان بلند پر گفت و گو گفتم
تو ندیدیش؟
به کسی چه
به کسی چه این صدا کارش از تو خوندنه
یا که کار هر شبم با گریه بیدار موندنه
باز می خونم از تو که دوست دارم خیلی زیاد
تو همون حس قشنگی که دلم رو نمی خواد
افق روشن
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
نقاب
ای بازیگر گریه نکن ما همه مون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش
یکی ترانه ساز میشه، یکی میشه غزل فروش