درحال بارگذاری ....

کوچه‌ بن‌ بست

میون این همه کوچه که بهم پیوسته

کوچه‌ی قدیمی ما کوچه‌ی بن‌بسته

دیوار کاه‌گلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه

مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه

صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست

این صدا لالاییِ خواب خوب بچه‌هاست

کوچه اما هر چی هست، کوچه‌ی خاطره‌هاست

اگه تشنه‌ست اگه خشک، مال ماست کوچه‌ی ماست

توی این کوچه به دنیا اومدیم

توی این کوچه داریم پا می‌گیریم

یه روزم مثل پدربزرگ باید

تو همین کوچه‌ی بن‌بست بمیریم

اما ما عاشق رودیم مگه نه؟

نمی‌تونیم پشت دیوار بمونیم

ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه؟

نباید آیه‌ی حسرت بخونیم

دست خسته‌مو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم

یه روزی، هر روزی باشه دیر و زود

می‌رسیم با هم به اون رود بزرگ

تنای تشنه‌ مونو می‌زنیم به پاکی زلال رود

"ایرج جنتی عطایی"


کوچه‌ بن‌ بست

نگارش توسط پژمان در تاریخ شنبه 14 فروردین 1395 با موضوع دفتر شعر ، ایرج جنتی عطایی ، خاطره ها ،
کلیدواژه‌ها : #کوچه #باغ #دیوار گلی

دیدگاه شما


کد امنیتی رفرش