درحال بارگذاری ....

طفلکی

رویاهای گُمی داشت، صورتی گندمی داشت

موهاش یه کم کوتاه بود، مثل حلال ماه بود

لبخندی تو دلی داشت، یه اخم خوشگلی داشت

چشمام همیشه نَم بود، طفلکی عاشقم بود

سفیدی موهامو خط پای چشامو

خش صدامو دوست داشت، بد خُلقیامو دوست داشت

با این که سنش کم بود، خیلی مراقبم بود

میخواست که جون پنام شه، عشق تو رویاهام شه

 

من توی خون و آتیش اون اول جَوونیش

من زخمی از گذشته ا‌م، اون خنده‌ی دمادم

ما هرچی میدوییدیم، به هم نمیرسیدیم

عشقی که بین ما بود، از ریشه اشتباه بود

 

طفلی دلش شکستو رو من چشاشو بستو

ازم بُرید و رنجید، هیچوقت ولی نفهمید

زخمش توی صدام موند، کوهی رو شونه هام موند

پشتم از عشقش خم شد، کلی از عمرم کم شد

 

من توی خون و آتیش اون اول جَوونیش

من زخمی از گذشته ا‌م، اون خنده‌ی دمادم

ما هرچی میدوییدیم، به هم نمیرسیدیم

عشقی که بین ما بود، از ریشه اشتباه بود

"بابک صحرایی"

 

آهنگ طفلکی با صدای والایار


طفلکی

نگارش توسط پژمان در تاریخ یکشنبه 10 اسفند 1399 با موضوع ترانه ها ،

دیدگاه شما


کد امنیتی رفرش