ببخش
در وجودم کسی هست
به وسعت تو که
هر شب موهایش را شانه میزند
و هر شب یاد آخرین نگاه تو
و هر شب یاد آخرین نگاه تو
آوار می شود
بر تنهایی ام
بر بی کسی این اتاقم
و من با خودم فکر می کنم
حریمِ کدامین خیال را شکسته ام
که اینگونه حقیقت می شوی در باورم؟
باور کنی یا نه
باشی یا نباشی
دوستت دارم
فرقی نمی کند خیال باشی
آرزو باشی
یا عکسی در قابِ این مانیتور
در این دنیای مجازیِ پر از مجازات
فرقی نمی کند که شعرِ کدام شاعر را میخوانی
فرقی نمی کند که می شناسیم
یا اینکه من تو را می شناسم
فرقی نمی کند که روی نیمکتی دو نفره نشسته باشیم
فرقی نمی کند که لبخندت سهم من بود یا دیگری
فرقی نمی کند که خوشحال بودیم یا ناراحت
همین را می دانم که دوستت دارم
و تو می شوی شروعِ حرف زدن
خودخواهیم را ببخش
ببخش که تو را به خواب می بینم
ببخش که واژه به واژه ی شعرم از تو داد می زند
ببخش که من عاشقت هستم

دیدگاه شما