درحال بارگذاری ....

امپراطور

ناراحتت کردم دم رفتن

خواستم که ناامید بشی از من

این عادلانه نیست می‌دونم

ازم نپرس چطور می‌تونم

 

یکم واسه‌ت لازمه بی‌رحمی

دلیلش‌و حالا نمی‌فهمی

به بغض وادارم نکن انقد

این گریه‌ها باشه برای بعد

 

تو قلب من یه امپراطوره

تسلیم می‌شه چون که مجبوره

برو نباید مال من باشی

خواهش نکردم، این یه دستوره

 

نفرین به این وجدان بیهودم

ای کاش من خودخواه‌تر بودم

غرور من این بار حق داره

دنیا به من خیلی بدهکاره

سکوت یعنی مرده فریادم

باید تو رو از دست می‌دادم

از من به تو پنجره‌ای وا نیست

وقتی که خوشبختیت اینجا نیست

 

تو قلب من یه امپراطوره

تسلیم می‌شه چون که مجبوره

برو نباید مال من باشی

خواهش نکردم، این یه دستوره

"مونا برزویی"


امپراطور

نگارش توسط پژمان در تاریخ شنبه 14 دی 1398 با موضوع دفتر شعر ،
کلیدواژه‌ها : #قلب #امپراطور #دنیا #غرور

دیدگاه شما

zahra در 1398/10/15 ساعت 16:38 گفته :

شکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلک
...............
پاسخ : ممنون از نظرتون شکلک


کد امنیتی رفرش